زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا
ای سر بریده بال و پرم را نگـاه کن داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن پا شـو کمک بده که سـوار شتـر شوم نا محـرمـان دور و بـرم را نگـاه کن با شمر و حرمله طرف کوفه میروم برخـیز هـمسـفـر سـفـرم را نگاه کن رفـتـم پـی لـبـاس تـو امـا مـرا زدنـد بر روی گـونههـام ورم را نگـاه کن عباس را بگو که زمین خورد زینیت حـالا کــبـودی کـمـرم را نـگـاه کـن ای آفـتـاب کـم به تـن دلـبـرم بـتـاب! ای آفـتـاب چـشـم تـرم را نگـاه کـن! |